تحولات منطقه

در روایت آمده است که هر کس عملِ ریایی انجام بدهد،در روز قیامت، با سه نامِ«یا کفار»،«یا فاسق»و«یا فاجر»صدا زده می‌شود که برو پاداشت را از کسی بگیر که عملت را برای او انجام دادی.

ریاکار با چه نامی در قیامت صدا زده می‌شود؟
زمان مطالعه: ۵ دقیقه

مرحوم آیت الله محمدعلی ناصری از اساتید اخلاق حوزه در یکی از دروس اخلاق خود به موضوع «توبه و بندگی در راه حضرت حق» پرداختند که متن آن بدین شرح است:

همه ما باید برای قبولی توبه‌ها و قضای حوائج و رفع مشکلاتمان، دست توسل به دامن حضرت بقیة الله بزنیم.

یکی از فرمایشات امام سجاد علیه‌السلام در رساله حقوق خود، بحث حق الله است و ایشان می‏فرمایند: یکی از حقوقی که خدا بر گردن بنده‌هایش دارد، این است که عبادات بنده‌ها خلوص داشته باشد و به آن‌ها جهت ندهند و هیچ رنگی از رنگ‌های دنیوی و اخروی به عبادتشون ندهند؛ یعنی فقط برای اطاعت و عبادت حق باشد و نیت دیگری در عبادتشان نباشد.

خلوص این است و آن را به هر کس نمی‌دهند، بلکه به کسانی می‌دهند که حجاب‌های ظلمانی‌شان را رفع و صاف کرده باشند. کسی که محجوب به حجاب‌های ظلمانی است، بویی از خلوص به مشامش نمی‌رسد. چون خلوص متعلق به اولیاء، متقین، زاهدین و عابدین است نه متعلق به هر کسی که ادعا می‌کند. خلوص را به کسی می‌دهند که از صفات رذیله و حجاب‌های ظلمانی پاک باشد.

آیت الله ناصری

در قرآن نیز به تعبیرات مختلفی از خلوص که جزء حق الله است، نام برده شده است. بعضی از معانی خلوص با لفظ دیگری ذکر شده است.

برای مثال در آیه ۲ سوره ملک می‌فرماید: «الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیاةَ لِیبْلُوَکُمْ أَیکُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا»؛ همان که مرگ و زندگانی را آفرید، تا شما را بیازماید که کدامینِ شما در عمل نیکوتر است.

مرگ، عدم حیات نیست، حیات همیشه است و مرگ لباس عوض کردن است نه از بین رفتن و معدوم شدن. با همین بدن در روز قیامت به اعمالت حسابرسی می‌شود. مرگ امر وجودی و صریح قرآن است.

خداوند انسان را امتحان می‌کند تا خلوص در عمل را مشخص کند، او از نیت اعمال هر کس آگاه است لکن می‌خواهد تا انسان نیز، خود را بشناسد.

گناه کردن یعنی جنگیدن با خدا، خدا مرا نهی کرده که گناه نکن و آنچه که پیامبر برای شما آورده، دستورات من است.پس به دستورات خدا عمل کن و آنها را زیر پا نگذار. با این همه نافرمانی از دستورات خدا و گناه کردن، طلبکار او هستیم، مدام ازش درخواست می‌کنیم و گله داریم که چرا فلان را گرفتی و فلان را ندادی. تو اصلا کاره‌ای نیستی، تو عبد هستی و مأموم.

در کتب فقهیه اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام یک کتاب مفصلی درباره وظایف عبد و مولا به نام کتاب «العبید و الإماء» نوشته شده است‌. فقها و بزرگان، روایات اهل بیت علیهم السلام را جمع‌آوری کردند و کتابی نوشتند که وظایف عبد را بیان می‌کند.

عبد، مالک نمی‌شود یعنی حق مالک شدن ندارد و از خود هیچ اختیاری ندارد. اگر مولا برای عبد خود زن گرفت یا کنیز خود را شوهر داد، بچه او نیز عبد همین مولا می‌شود. عبد، بدون اذن مولا حق صحبت کردن ندارد.

آیا ما واقعا بنده خدا هستیم؟ آیا ما از اول تا الانِ زندگی، فقط یک روز عبد خدا بوده‌ایم؟! چقدر به خدا دستور می‌دهیم، چقدر از او ناراحت می‌شویم، آیا این طریق بندگی است؟

هر گناهی که انجام می‌دهیم با خدایمان می‌جنگیم و امرش را زیر پا می‌گذاریم، تازه طبکارش هم هستیم. واقعا این طریق بندگی نیست.

حال که یک عمر حق خدا را ادا نکردیم و توجه نداشتیم که باید به این شکل بندگی کنیم و نکردیم، باید چه کنیم؟

با کریمان کارها دشوار نیست، هر مقداری که گناه کرده باشیم، اگر الان پشیمان باشیم و بفهمیم که این طریق بندگی نیست و اشتباه کرده‌ایم، دو رکعت نماز بخوانیم و بگوییم خدا من نفهمیدم و جاهل و نادان بودم و اشتباه کردم، عفوم بکن که تصمیم دارم پس از این بنده تو باشم و گناه نکنم و به تمام دستوراتت چشم بگویم. در این صورت بنده خدا می‌شوی پرونده گذشته تو را هر چه که باشد، پاک می‌کند، لکن حق الناس نباید گردنت باشد و اگر هست تصمیم بگیر که ادا بکنی تا بنده خدا شوی.

بنابراین، مَثَل خلوص، مَثَل کیمیاست. خلوص در هر عملی که باشد، سبب می‌شود که خدا آن عمل را قبول کند. هر عملی که می‌خواهی قبول درگاه الهی شود و خداوند از تو بپذیرد و از تو تشکر کند، باید رنگ خلوص داشته باشد. عملی که بوی تعفن دنیا را گرفته با زدنِ رنگِ خلوص به آن، طلا و قمیتی می‌شود. اگر به زیارت کربلا می‏روی، برای خدا باشد، همه جا در بوق کرنا کردن و خودنمایی ندارد.

در روایت آمده است که هر کس عملِ ریایی انجام بدهد، در روز قیامت، با سه نامِ «یا کفار»، «یا فاسق»، «یا فاجر»، صدا زده می‌شود که برو پاداشت را از کسی بگیر که عملت را برای او انجام دادی. به سفر حج برای خودنمایی رفتی تا اینکه به مردم نشان بدهی، برو پاداشت را از همان مردم بگیر. پس لازم است که به خلوص خیلی توجه داشته باشیم.

حال با این اوصاف آیا می‌توانیم ادعا کنیم که ما عبد خدا هستیم؟! واقعا راست می‌گوییم که بنده خدا هستیم؟!

در سجده می‌گوییم: «اِلهی عُبَیْدُکَ بِفِنائِکَ، مِسْکِینُکَ بِفِنائِکَ، فَقِیرُکَ بِفِنائِکَ، سائِلُکَ بِفِنائِکَ»؛ پروردگارا! بنده‌ی کوچک تو به درِ خانه‌ی تو آمده، بیچاره‌ی تو به درِ خانه‌ی تو آمده، فقیر تو به درِ خانه‌ی تو آمده، درخواست‏کننده‌ات به درگاه تو آمده است.

در بعضی اوقات که دعا می‌کنم می‌گویم: «الهی مَخلُوقِکَ بِفِنائِکَ»؛ الهی من مخلوق تو هستم. من بندگی تو را نکردم که بگوییم من بنده تو هستم.

کلمه «عبد»، متشکل از سه حرف است: «ع»، «ب»، «د»؛ «ع» اشاره به «عِلمُ‌الیَقین» است، یعنی مراتب توحیدت به کمال رسیده باشد که «عَینُ الیَقین»، آخرین مراتب سیر الی الله است.

«ب»، بَوْنُهُ عَمَّنْ سِوَاهُ؛ به غیر خدا اعتماد نکن، در دلت یک علاقه بیشتر نباشد و آن تنها علاقه به خدا و ولایت که نماینده خداست، باشد. این پول و ملک و کتاب و منبر همه از بین می‌روند و ماندنی نیستند. آنچه که با خود می‌بری، آثار عمل توست.

«د»، دُنُوُّهُ مِنَ اللَّهِ تَعَالَی بِلَا کَیْفٍ وَ لَا حِجَاب‏؛ نزدیکی تو به خداست بدون هیچ کیفیت و حجابی.

حضرت موسی (ع) وقتی که استعداد ظرف رسالت در وجود او قرار گرفت، به درجه نوبت رسید و خطاب شد که: «فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًی»؛ نعلین (همه علایق غیر مرا) از خود به دور کن که اکنون در وادی مقدس طوی (و مقام قرب ما) قدم نهاده‌ای.

تعلقات دنیوی را از دلت بیرون بریز و تنها علاقه‌ات خدا باشد، چه کسی تو و فرزندانت را رشد داد؟ چه کسی تو را به این درجه رساند؟ ببین خدا از تو راضی است یا نه. فرزندانت خدا دارند و او کمکشان می‌کند، پس بارت را سبک کن، که اگر با بار سنگین به عالم برزخ بروی، خیلی گرفتار می‌شوی.

امام علی علیه السلام می‌فرمایند که در فکر زیادی عمل نباشید اینکه این دعا را بخوانم، آن نماز را بخوانم، قرآن بخوانم یا در فلان مجالس شرکت کنم، این کارها خوب است اما این اندازه هم دور خودت را شلوغ نکن؛ بلکه در خلوص جدیت داشته باش. اعمالت «لله» باشد. در خلوصِ عمل کوشا باش نه در کثرتِ عمل. لذا بایستی انسان زرنگ باشد و به این موضوع توجه کند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.